روزمرگی های یک عدد بانو

يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۵۹ ق.ظ

اسمتو هم برداشتن


پسرک شیرینم

امروز عکس محمدمتین رو تو گروه گذاشتن رفته بود،هیئت با زنجیر و ی طبل کوچولو

چقدر همه براش غش و ریسه رفته بودن و احسنت و ماشاءالله فرستاده بودن

دلم گرفت .....

۵سال پیش که جاری پیام داد که جاری آخری فارغ شده و اسم پسرشو گذاشته محمدمتین حال من دیدنی نبود 

اره دیدنی نبود غصه و  ناراحتی کسی که ی آرزو رو با اشکاش دفن میکنه که دیدنی نیست 

با اشک گفتم این اسمو ما انتخاب کردیم خدا رو چه دیدی شاید یک روز ما هم 

جاری گفت ما به باباش گفتیم جواب داده شرمنده ما این اسمو انتخاب کردیم و به همه گفتیم جوابی نداریم به بقیه بدیم که چرا اسمو عوض کردیم

الان میگم تو بابای بچه بعد از بیست و سه سال چطور اسمتو تو شناسنامه ت عوض کردی اما اسم ی بچه ی روزه رو نمیتونستی به خاطر برادرت و زن برادرت عوض کنی.؟

-------------------

عزیزکم تو سالهاست که نیستی

اما محمدمتین بزرگ شده و روز به روز قد میکشه  و سال دیگه میره اول ابتدایی

خدایا شکرت هم حکمتتو هم مصلحتتو

من حرفی ندارم ...


  ۲۰ مهر ۹۵ ، ۲۱:۱۹

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۳۰
بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی