شروعی دوباره
خدا رو شکر
اون قهر و ناراحتی برا من خیر بود
از دو شب قبل که بی جواب موندم و فرداش ی پیامک تلخ بود تا امروز خیلی فکر کردم
امروز همینجور که جلو تی وی داشتم نمدها رو میدوختم ی لحظه با خودم فک کردم بذار صدای تی وی رو قطع کنم و ی کم با خودم فکر کنم ....
فکر کردم که تهش چی میشه؟؟اصلا چی هست؟
هیچی جز ی بار گناه و ی رابطه ی کج و کوله و ی دل افسرده
با خودم گفتم من که زندگیم خوبه خدا رو شکر پس دنبال چی هستم؟!
گوشیمو برداشتم و با ی جمله پر از انرژی مثبت تو گروه فامیل موفقیت برادر شوهر رو تبریک گفتم
حس خوبی بود
افکار منفیو دور کردم و سعی میکردم با تکرار ی جمله خودمو بیخیال نشون بدم
سعی کردم موفقیت دیگرانو برا خودم شیرین کنم ...خدا بزرگه...خدا بزرگه
ما هم بنده ی همون خداییم...خدا نه بخیله نه حسووود ..
تصمیم گرفتم آدمهایی که بودنشون مسموتر از نبودنشون هستو کمرنگ یا کلا حذف کنم والا
اگه بناست تو رابطه با اونا تحقیر باشه ، التماس باشه، دلخوری باشه ، همون نباشه بهتره
اگه من آدم این باشم که از رفتار و منش دیگران خوشه چینی کنم همینقدر بودن باهاشون کافیه
خیلی حس خوبی دارم امیدوارم همچنان پایدار بمونه...حس آزادی از ی سری تعلقات دست و پاگیر که برا خودم درست کرده بودم رو دارم
افکر مثبت بهم انرژی دادن
امشب بله برونه..اونم خونه ی ما...باید شاد باشم و همسرجان رو هم شاد کنم
زندگی به ما لبخند میزنه
خدا جـــــــــــــــــون متشکرم
امیدوارم رو این تصمیماتم بمونم